پای درد و دل پژوهشگر لرستانی؛ نخبگان فقط در دانشگاه‌های معتبر دولتی نیستند

نسرین یحیی بیگی خانمی ۳۸ ساله اهل خرم‌آباد و مادر دو پسر ۸ و ۴ ساله، شاعر و نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه نیز هست.

آوای کاسیان– مرضیه شیرخان چگنی، صدای بغض آلودش را که می‌شنوی دلت می‌خواهد با گریه به حرف دلش گوش کنی، «نوشتن نبض من است و بدون امکانات هم دست از این کار برنمی‌دارم حتی به کسانی که در این حوزه کار می‌کنند در حد توانم کمک می‌کنم تا نویسندگانی که نو قلم هستند بدانند جان آنان نوشتن است. پس به هیچ قیمتی نباید حضورشان کم رنگ شود». این جمله‌ کسی بود که دلش پر از کم لطفی روزگار شده بود.

دلم می‌خواست بدانم دلش از کجا پر است؟! پس به سراغش رفتم. از کودکی نوشتن شعر،  داستان و رمان را آغاز کرده اما ۱۳ سال پیش تصمیم می‌گیرد به دنبال درمان درد شدن برود و نوشتنش را هدف‌مند کند و همین سبب می‌شود با یاری استادش محمد علی اردبیلی که عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران است، به سمت و سویی برود.

اردبیلی به او یاد داد که با این قلم توانا دردهای جامعه‌ی استان خودش را روی کاغذ بیاورد و لازمه این کار ورود به عرصه پژوهش است.

نسرین یحیی بیگی خانمی ۳۸ ساله اهل خرم‌آباد و مادر دو پسر ۸ و ۴ ساله، شاعر و نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه نیز هست.

این بانو در حوزه‌ی دلیل انحرافات مجرمین استان لرستان تحقیق می‌کند و حاصل تحقیقش کتاب می‌شود و در دانشگاه آنها را تدریس می‌کند و با زبان شعر دردهایی را که در مسیر پژوهش‌هایش می‌بیند، می‌نویسد.

حدود ۱۳ سال است که در این فضای پژوهشی علمی-فرهنگی  کار می‌کند و استخدام هیچ ارگان دولتی نیست و این تلاش‌ها شغل دلی او به حساب می‌آید.

کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دارد و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی قبول شده است اما می‌خواهد انصراف دهد و دکتری علوم سیاسی بخواند؛ می‌گوید: در این سال‌ها تحقیق فهمیدم با این سبک کار، در حوزه سیاسی می‌توانم موثرتر باشم.

چند کتاب را به رشته تحریر درآورده‌اید، مضامین آن‌ها در مورد چیست؟

به  دو جلد کتاب علمی-پژوهشی تحت عنوان بزهکاری زنان لرستان  که جلد اول آن به چاپ رسیده و جلد دومش در حال ویراستاری است اشاره کرد و چند کتاب فرهنگی _ پژوهشی با موضوع شهدا که دو جلد از کتب تحت عناوین، “شوق عروج” و” سکوت آرامم نمی کند” چاپ شده و پنج جلد کتاب با عناوین “سکوت آرامم نمیکند۲( فرهنگی-پژوهشی) ،بیقرارم( فرهنگی-پژوهشی) ،چادر خاکی مادرم( فرهنگی-پژوهشی) ،شبنم سفید( فرهنگی-پژوهشی) و رهبر جان من است( فرهنگی-پژوهشی)” در  همین روزها رونمایی می‌شود.

چه عوامل فرهنگی در لرستان باعث می‌شود که زنان لر به سمت جرم بروند؟

 بعد از کلی مصاحبه و تحقیق متوجه شدم عامل اعتقادی درصد بالایی را به خودش اختصاص داده، به این شکل که به غلط ما تصور می‌کنیم نماز خواندن و روزه گرفتن و اعتقاد به اینکه خدایی هست که حساب اعمال را از ما می خواهد فقط یک اعتقاد قلبی است و به هیچ چیز کار ندارد.

اما من با تحقیقاتی که انجام دادم فهمیدم عامل اعتقادی در جامعه‌ی لرستان یک عامل فرهنگی به حساب می‌آید که ۹۸ درصد مجرمین این جامعه‌ی لر افرادی هستند که عامل اعتقادی آنها خیلی ضعیف است پس باید یک الگو یا یک راهکار را به این جامعه‌ی مجرم معرفی کرد تا بحث اعتقادی را در میان اینها تقویت کند.

چرا سمت شهدا رفتید؟!

با لبخندی بغض آلود پاسخ داد: خوب این الگوی رفتاری و راهکار عملی از نظر من شهدا هستند. شهدا معصوم و امام نبودند بلکه آنها هم مثل همه‌ی ما نقص‌هایی داشتند اما خودشان را ارتقا دادند و الگو شدند.

تصمیم گرفتم کتبی در این زمینه از طریق مصاحبه‌های دقیق مثل یک فیلمساز که فیلم نمایش می‌دهد بنویسم و آنها را به عنوان یک الگوی رفتاری به جامعه‌ی زندان‌ها ارائه بدهم.

لحظه‌های که حالم خوب نیست، دلم می‌خواهد در سکوت گریه کنم آن هم جایی که معنای زنده بودن را درک کرده ام. حسین و ابوالفضل را برمیدارم و به گلزار شهدا می‌روم. قدم زدن در آن فضا و بیصدا اشک ریختن آرامم می‌کند.

با اینکه پسرها خیلی جنب و جوش دارند و از دیوار راست بالا می‌کشند اما در گلزار شهدا بدون اینکه من از آنها بخواهم ساکت و آرامند. انگار حال مرا می فهمند! آنجاست که این قدم زدن با بچه ها به بهترین لحظه‌ زندگی من تبدیل می‌شود.

بچه‌هایم دلبستگی عجیبی به کتاب پیدا کرده و با آن زندگی می‌کنند اما یک مرحله از من جلوتر رفته و فضاهای ذهنی بدون اینکه در هیچ کتابی در هیچ صحنه‌ی واقعی دیده باشد به صورت نقاشی روی کاغذ پیاده می‌کند، طرح‌هایی که سر و ته شان به هم وصل و پر معنا است.

جالب بود بدانم مهریه یک نویسنده با این نگاه چه می‌تواند باشد؟

یک جلد قرآن.

چه چیزی در روزهای رفته‌ بوده که شما را خوشحالش یا غمگین می‌کند؟

سرش را به زیر انداخت و اشک امانش را برید و با همان حال پاسخ داد: خاطره تلخی که در زندگیم اتفاق افتاد و باعث شد سال‌های زیادی از کار و فعالیت بیفتم.

سال دوم دوره‌ کارشناسی بود که به خاطر افت فشار خون زمین خوردم و قفسه‌ سینه ‌ام آسیب دید طوری که هفته‌ای دو بار بیمارستان بستری می‌شدم و از درد نمی‌توانستم نفس بکشم  اما دکتر مرا مجاب کرد که باید با این درد کنار بیایم.

از خدا بابت آن درد ممنونم چون تمرین درد کشیدن برای من قدرت به وجود آورد.  قدرتی بی‌نهایت که با آن اهداف بزرگی داشته باشم و برایشان بجنگم.

به عنوان یک پژوهشگر چه درخواستی از مسوولین دارید؟

به عنوان یک پژوهشگر درخواستی که از تمام مسوولین استان دارم علی الخصوص استاندار و رئیس دادگستری استان،  این است که نخبگی را فقط در ساخت یک پهپاد یا یک واکسن نبینند چرا که در رشته‌های نظری، پژوهش‌های پخته درمان خلا های اجرایی ادارات ماست.

مثلاً شما می‌بینید برنامه‌ای در راس کار استانداری ، فرمانداری ، شهرداری و…است اما آن کار کند پیش می‌رود یا مثلاً دادگستری ما در یک سری پرونده ها به خاطر نقص قانون یا خالی بودن یک سری مشاغل دیر جواب می‌دهد. اینها بیایند و از پژوهشگران نخبه استفاده کنند و این نخبگان فقط در دانشگاه‌های معتبر دولتی نیستند.

شما می‌بینید یکی شرایط تحصیل  در دانشگاه دولتی نداشته یا اصلا برای درس خواندن انگیزه نداشته ولی بعد از یک ترم، دو ترم تحصیل در یک دانشگاه خیلی معمولی نبوغش شکوفا می‌شود و کارهایی انجام می‌دهد که یک دانشجوی ممتاز دانشگاه عالی انجام نمی‌دهد.

مسوولان مربوطه به تمام دانشگاه‌های استان فراخوان بدهند  و بخواهند حداقل دو نفر نخبه از اساتید یا دانشجویان معرفی کنند و کارگروهی تخصصی از این افراد تشکیل شود و در این ادارات از آنها راهکاری برای حل مشکلات اداری بخواهند.

از آرزوهایش که پرسیدم مصمم گفت: همه چیز در زندگیم خوب است اما سه آرزو دارم که دغدغه ی هر لحظه ی زندگی من است:

آیا پیامی به عنوان یک نویسنده برای وضعیت فلسطین دارید؟

 آمریکا؛ سگ نگهبانت را  که به جان مردم بی پناه فلسطین انداخته‌ای رام کن و اگرنه ما جان تو و تمام هم پیمانانت را خواهیم گرفت، هر چند می‌دانم به آنجا نمی‌رسد و تو  از ترس قدرت ما خودکشی خواهی کرد.

و حرف آخر.

امامم،  رهبرم؛ کوبیدن راه با پاهای تاول زده آن هم در امتداد راهی که از تکرار پاییز خسته شده است تو را می‌خواند و دستی که مدام از درد مردمش می‌نویسد تا شاید محرمی به داد بیاید و دست های پینه بسته را التیام ببخشد.

آقا، درد به استخوان رسیده و سوز اشک امان نمی‌دهد! اما با همه نفس‌های به تنگ آمده‌ام می‌خواهم برایت کاری کنم که سهمی از آرامش یک نگاهت باشد.

منبع